نرسی

ارسال شده توسط پریستار

مدتیه که تصمیم دارم درمورد یکی از بیمارانم که ارادت خاصی نسبت بهش دارم بنویسم. بیمارم 83 سالشه، چینی الاصل، آلزایمرداره( البته فاز اول)، تنهاست، فرزند نداره و همسرش هم سالها پیش درگذشته، آشپزی دوست نداره و غذای چینی رو بیشتر از هر نوع غذای دیگه ای دوست داره، از اکتبر سال گذشته در بیمارستان بستری و چون قادر به نگهداری از خودش نیست، عملن نمیشه مرخصش کرد و چون مسئولین بیمارستان هنوز موفق به یافتن جای مناسبی براش نشدن، این عزیز شده عضو ثابت بخش ما. به شدت پر سر و صداست، نا آرام و مرتب با اون فیزیک و حالت خاص خودش در موقع راه رفتن "که باعث شده اسمش رو عصا جون بذارم" توجه هر فردی که وارد بخش می شه رو به خودش جلب میکنه. شما یه عصا رو در نظر بگیرید از نقطه اتکاش که به زمین میخوره صافه تا قسمت دسته عصا و بعد به ناگاه در قسمت دسته حالت کاملن خمیده پیدا می کنه، اغراق نمی کنم وقتی می گم عصا جوون. جثه کوچکی داره که کاملن صاف و بدون خمیدگی تا گردن، در ناحیه گردن به یکباره 90 درجه خم می شه و این باعث می شه که با هر صدای "دامپ دامپی" از جات بپری، چون مطئنی که عصا جوون با سر رفته تو در، آسانسور، پنجره، دیوار، کمد، پایه سرم، خلاصه هر چی که سر راهش باشه. چشمای ورم کرده چینی اش انگار کم بود برای کم کردن دایره دیدش ، عصایی شدن گردن هم شده قوز بالا قوز براش. و اما دلیل ارادت خاص من به این عزیز، شیوه انگلیسی حرف زدنشه که در نوع خودش بی نظیر. به آخر پنچاه تا شصت درصد از کلمات انگلیسی یه " ایی" اضافه می کنه که موقع تلفظ عجیب خوشایند می شه. این کلمات رو بخوونید. "نرسی یور نایسی وری ماچی"؛ نرسی کلوزی د دور" ، " نرسی ام هانگری سو ماچی"، " نرسی ای هو توو گو واش روومی"، " نرسی یو گات جابی، گوود جابی، میک گوود مانی، بای می چاینیز فوودی" ، " نرسی یوریانگی، بیوتی فوولی ، ام اولدی ، اگلی". وقتی بهش میگم کم داد بزن، از دستت سر درد گرفتم، میگه" نو گوود، نو گوود هد اک، نو گوود نو گوود". وای به روزی که لج کنه و نخاد انگلیسی حرف بزنه. یه روز شروع کرد به چینی حرف زدن اونم چی؟ بی وقفه و با صدای بلند، هر چی گفتم انگلیسی حرف بزن کوتا نیومد. منم یه دفه پاک قاطی کردم کوبیدم رو میز جلو دستش و گفتم آخه پدرسگ مگه نمی گم انگلیسی حرف بزن، یه دفه سری تکوون داد و گفت "وات؟" انگار کشف جدیدی کرده باشه، اینکه کسی دیگه هم می توونه به زبان دیگه ی حرف بزنه که اوون نفهمه.
تصور کنین این عزیز دیگه حرف نمیزنه، کسی که با اوون سبک خاص حرف زدنش می رفت که ادبیات گفتاری من رو متحول کنه، حالا تو کماست و برای ابد ساکت. دلم می خواد یه بار دیگه بگه " نرسییییییییی"

2 نظرات:

  1. ناشناس گفت...

    سلام نرسی
    واقعا متاسفم.

  2. ناشناس گفت...

    خیلی خوب بود. من هم با یکی از این چینیا هم اتاقم ایشالا یا من رو می فرسته بیمارستان شما یا من اونو می فرستم.

ارسال یک نظر